جدول جو
جدول جو

معنی هدایت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

هدایت کردن
هاچیدن نیدن آنیهیدن جامنیدن زامنیدن وازنیدن هاختن هختن ویتاردن راهنمایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
هدایت کردن
لتوجيهٍ
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هدایت کردن
Head, Pilot, Steer
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هدایت کردن
diriger, piloter
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هدایت کردن
dirigir, pilotar
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هدایت کردن
dirigir, pilotar
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هدایت کردن
kierować, pilotować, sterować
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
هدایت کردن
возглавлять , пилотировать , управлять
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به روسی
هدایت کردن
очолювати , пілотувати , керувати
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هدایت کردن
leiden, vliegen, sturen
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
هدایت کردن
führen, fliegen, steuern
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
هدایت کردن
dirigere, pilotare
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
هدایت کردن
नेतृत्व करना , पायलट करना , मार्गदर्शन करना
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به هندی
هدایت کردن
নেতৃত্ব করা , পাইলট করা , নির্দেশনা দেওয়া
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
هدایت کردن
رہنمائی کرنا , پائلٹ بنانا , رہنمائی کرنا
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به اردو
هدایت کردن
นำ , ขับเครื่องบิน , บังคับทิศทาง
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
هدایت کردن
memimpin, mengemudikan, mengemudi
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
هدایت کردن
להוביל , להטיס , להוביל
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به عبری
هدایت کردن
引导 , 驾驶
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
هدایت کردن
kuongoza, kuendesha ndege
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
هدایت کردن
이끌다 , 조종하다
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
هدایت کردن
yönlendirmek, pilotluk yapmak
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
هدایت کردن
率いる , 操縦する , 操縦する
تصویری از هدایت کردن
تصویر هدایت کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفایت کردن
تصویر کفایت کردن
کافی بودن، بس بودن، از عهده کسی یا انجام دادن امری برآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
توجه کردن، یاری کردن، لطف کردن، کنایه از بخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
آن کبوترشان ز بازان نشکهد باز سر پیش کبوتر شان نهد (مولانا) پاس داشتن نواختن پاس داشتن رعیت و غیره را، نگاهداشتن حق کسی را، توجه کردن، تعظیم کردن احترام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکایت کردن
تصویر شکایت کردن
گرزیدن انداویدن گله کردن گله کردن، ناله و زاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقایت کردن
تصویر سقایت کردن
آب دادن کسی را، سیراب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمایت کردن
تصویر حمایت کردن
پادن نگاهبانی کردن دفاع کردن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکایت کردن
تصویر حکایت کردن
نقل کردن قصه گفتن، بیان حال کسی کردن سرگذشت کسی را روایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایت کردن
تصویر روایت کردن
باز گفتن از قول کسی سخنی خبر یا حدیثی نقل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
امداد نمودن، توجه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفایت کردن
تصویر کفایت کردن
بسنده کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رعایت کردن
تصویر رعایت کردن
پاس داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره